سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طلبه -

زن فرعون

جمعه 86 دی 14 ساعت 12:0 صبح

او در جایی زندگی می کرد که مر کز کفر بود در کاخ فرعون. فرعون نه تنها می گفت
: نه تنها من خدایم بلکه، من تنها خدا هستم. در چنین خانه اى بانویى نشات گرفت که نمونه مردم متدین است. قرآن در مقام ذکر فضائل این بانو مهمترین آنها را در بعد دعا مى داند  علت این که این بانو نمونه مردم خوب است به خاطر آن است که در نیایشش به خداوندعرض مى کند: اذ قالت رب ابن لی عندک بیتا فی الجنة. این زن در کنار خدا بهشت را مى طلبد. دیگران بهشت را مى طلبند ودر دعاهایشان از خداوند: جنات تجری من تحتها الانهار بهشت هایى که از زیر آنها نهرها جارى است. درخواست مى کنند اما این بانو اول خدا را مى خواهد وبعد در کنار خدا خانه طلب مى کند. نمى گوید ((رب ابن لی بیتا فی الجنة )) ونمى گوید ((رب ابن لی بیتا عندک فی الجنة )) بلکه مى گوید: رب ابن لی عندک بیتا فی الجنة اول عند الله را ذکر مى کند بعد سخن از بهشت را به میان مى آورد

نوشته شده توسط : طلبه

نظرات دیگران [ نظر]


زنان نمونه در قرآن

پنج شنبه 86 دی 13 ساعت 4:28 عصر

قرآن کریم دو نمونه خوب از زنان را نیز به عنوان الگو ذکر مى کند زنان با فضیلتى که خداوند آنها را نمونه مردم مؤمن مى شمارد ودرباره آنها چنین مى فرماید: وضرب الله مثلا للذین آمنوا امراة فرعون اذ قالت رب ابن لی عندک بیتا فی الجنة ونجنی من فرعون وعمله ونجنی من القوم الظالمین  براى کسانى که ایمان آوردند خداوند همسر فرعون را مثل آورده آنگاه که گفت: پروردگارا پیش خود در بهشت براى من خانه اى بساز ومرا از فرعون وکردارش نجات بخش ومرا از دست مردم ستمگر برهان. تعبیر قرآن در آیه این نیست که: همسر فرعون نمونه زنان خوب است بلکه مى فرماید: زن خوب نمونه جامعه اسلامى است وجامعه باید از این زن الگو مى گیردنه این که فقط زنان باید از او درس بگیرند                                              


نوشته شده توسط : طلبه

نظرات دیگران [ نظر]


خطاب های قرآن به کیست؟

دوشنبه 86 دی 3 ساعت 12:0 صبح

وقتى قرآن کریم از زبان پیامبر اکرم صلى الله علیه واله فرماید: ادعو الى الله على بصیرة انا ومن اتبعنی . من وهر که از من پیروى کرد دعوت مى کنیم به سوى خدا واز روى بصیرت. این دعوت شامل همه انسانهاست واگر پیامبرى دعوتنامه براى یک مرد به عنوان زمامدار یک کشور مى نویسد پیامبر دیگرى هم دعوتنامه براى یک زن به عنوان زمامدار یک کشور مى نویسد.

 اگر رسول خداصلى الله علیه و اله زمامداران مرد را به اسلام دعوت کرد سلیمان سلام الله علیه هم زمامدار زن را به اسلام فراخواند هم دعوتها عام اند وهم مدعوها وهیچ اختصاصى در بین نیست.و اگر در بعضی آیات از ضمیر مذکر(ضمیری که در عربی برای مردان استفاده می شود) استفاده می شود علت این نیست که افراد مورد نظر آن مردان هستند. 

اگر تعبیرات قرآنى به صورت مذکر آمده است براساس فرهنگ محاوره مى باشد نه بر اساس ادبیات کتابى

مانند فرهنگ محاوره خودمان.وقتی می گویند مردم ایران انقلاب کردند.یعنی اعم از زن و مرد نه تنها مردان.


نوشته شده توسط : طلبه

نظرات دیگران [ نظر]


علت نام بردن زن و مرد در قرآن؟

یکشنبه 86 دی 2 ساعت 9:7 صبح

گر در قرآن کریم با  نام زن ومرد را مى برد آن است که مى خواهد افکار جاهلى وقبل از اسلام را درست کند آنها چون بین زن ومرد فرق مى گذاشتند وعبادات وخوبی هارا فقط براى مردها  مى دانستند برای همین قرآن کریم با تحلیل عقلى مى فرماید: آن که باید کامل شود روح است وروح نه مرد است ونه زن. قبل از اسلام به زن هیچ بهایى داده نمى شد وهمیشه به زن با چشم خشم مى نگریستند.                                  

                          

 در محیطهایى هم که صنعت پیشرفت نموده است زن هیچ بهایى ندارد جز براى ارضاى شهوت مردان که هر دو تحقیر مقام والاى زن است. اما خداوند در قرآن مى فرماید: من عهده دار تربیت دل وروح انسانها هستم وروح ودل انسانها نه مذکر است نه مؤنث برای همین قرآن موضوع زن ومرد را نفى مى کند تا جایى براى بیان تساوى یا تفاوت بین این دو باقى نماند اگر در سراسر قرآن کریم وهمچنین در سراسر سخنان عترت طاهره... جستجو شود موردى به چشم نمى خورد که قرآن کمالى از کمالات معنوى را مشروط به مرد بودن بداند یا ممنوع به زن بودن بشمارد.


نوشته شده توسط : طلبه

نظرات دیگران [ نظر]


سلامت معنوى و مرض معنوى

یکشنبه 86 آذر 25 ساعت 12:0 صبح

 

سلامت معنوى و مرض معنوى، ارزش وضد ارزش است وملاک این ارزشها قلب وجان است واز این دو نه مذکر یا مؤنث است ونه صفت. بنابراین آیاتى که مى فرماید: چه مذکر چه مؤنث یعنى بدن خواه از مونث باشد یا مذکر نقشى ندارد .

مثل این که به انسان نمازگزار مى گویند باید لباسى براى نماز بپوشى وآن لباس باید طاهر وحلال باشد چه سفید باشد وچه سیاه. یعنى سفید وسیاه دخیل نیست نه این که دخیل است اما هر دو باهم مساویند پس جریان مذکر ومؤنث بودن اصلا در موضوع روح وجود ندارد تا این که بحث شود دخالت دارد یا نه.

 

 


نوشته شده توسط : طلبه

نظرات دیگران [ نظر]


بیمار دلان زن یا مرد؟

چهارشنبه 86 آذر 21 ساعت 12:0 صبح

در سوره مبارکه احزاب به همسران نبى اکرم علیه الاف التحیة والثناء مى فرماید: شما در هنگام سخن گفتن هم خوب حرف بزنید هم حرف خوب بزنید وصدا را نازک نکنید. ... فلاتخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض وقلن قولا معروفا (بقره 283) پس به ناز سخن مگویید تا آن که در دلش بیمارى است طمع ورزد وگفتارى پسندیده گویید.

                                               

 از این آیه کریمه استفاده مى شود آن مردى که در برابر صداى زن نامحرم طمع مى کند مریض است این مرض نه مذکر است ونه مؤنث!! آن قلبى هم که به این بیمارى مبتلا است نه مذکر است ونه مؤنث. در مساله کتمان شهادت در محکمه عدل نظام اسلامى نیز مى فرماید: ... ومن یکتمها فانه اثم قلبه... (تغابن 11) اگر کسى شهادت لازم را در محکمه عدل کتمان کرد وآن را ادا نکرد قلبش معصیت کرده است. عصیان وگناه که یک ضد ارزش است وقلبى که مبتلا به گناه است هیچکدام نه مذکرند ونه مؤنث.

 


نوشته شده توسط : طلبه

نظرات دیگران [ نظر]


زن ومرد از یک گوهر ؟

جمعه 86 آذر 16 ساعت 1:22 عصر

تا اینجا روشن شد که آفرینش زن ومرد از یک گوهر است وهمه زنان ومردان مبدا قابلى واحد داشتهاند.

در قسمت های قبل هم گفتیم:

آنچه ملاک ارزش است منزه از مذکر ومونث است. چرا که  وقتى سخن ازبازگشت به خداست  از نفس مطمئنه یاد مى کند. زیرا بازگشت به سوی خدا منسوب به بدن نیست مربوط به روح است. چون اگر بدن بازگشت نماید وبازگشتی جسمى ومادى داشته باشد مرجع هم معاذ الله باید یک امر مادى باشد

او منزه از قرب وبعد مادى است. اگر کسى مثلا در نماز به او نزدیک مى شود چرا که: ((الصلوة قربان کل تقی )) (بحارالانوار ج 10 ص 99 ) نماز وسیله تقرب هر انسان باتقواست. ویا در عبادتهاى دیگر به خداوند نزدیک مى شود نزدیکی معنوى دارد واین نزدیکی معنوى نه مذکر است ونه مؤنث پس آنچه به خدا نزدیک می شود  آن هم نه مذکر است ونه مؤنث!!.

                                                           

وقتى قرآن کریم مى فرماید: نفس به خدا رجوع مى کند پیداست که مجرد است یا :اذ جاء ربه بقلب سلیم (صافات 84 ) آنجا که قلب به سراغ خدا مى رود .. الا من اتى الله بقلب سلیم (. شعراء 89) مگر کسى که دلى پاک به سوى خدا آورد. هر چیزى که سیر به طرف خدا دارد یا هر چیزى که رجوع الى الله دارد رفتن مادى وآمدن مادى ندارد قلبى که با سلامت به سوى خدا مى رود ویا قلبى که هدایت مى یابد ومى بیند: ومن یؤمن بالله یهد قلبه... (احزاب 32) رفتن مادى ودیدن مادى ندارد. پس آن که مى رود ونزدیک مى شود هم منزه از ماده است. ضد ارزشها نه مذکرند ونه مؤنث چه این که بیماریهاى روحى واخلاقى که ضد ارزش است وبه دل نسبت داده مى شود نیز نه مذکر است ونه مؤنث. .      

                                                                                         


نوشته شده توسط : طلبه

نظرات دیگران [ نظر]


خلقت حوا2

جمعه 86 آذر 16 ساعت 12:23 صبح

 

سپس آدم عرض کرد: من پیشنهاد ازدواج با وى را عرضه مى دارم رضاى شما در چیست؟ خداوند فرمود رضاى من در آن است که معالم دین مرا به بیاموزى...

این حدیث گرچه مفصل است واز لحاظ سند نیاز به تحقیقى بیشتر ولی مطالب مهم وسودمندى از آن استفاده مى شود که به بعضى از آنها اشاره مى شود:

1 - خلقت حوا از ضلع ودنده چپ آدم صحیح نیست.

2 - آفرینش حوا همانند خلقت آدم بدیع ونو ظهور بوده ومستقل است.

3 - نزدیکى ونگاه آدم به حوا مایه انس وى شده است وخداوند نیز همین اصل را پایه برقرارى ارتباط بین آنها قرار داده واین انس انسانى قبل از ظهور غریزه شهوت جنسى بوده زیرا جریان غریزه مطلبى است که بعدا مطرح مى شود

.4 - خداوند گرایش جنسى وشهوت زناشویى را بر آدم... القا نمود واین در حالى است که جریان انس ودوستى قبلا برقرار شده بود.

5 - بهترین مهریه وصداق همانا تعلیم علوم الهى وآموختن معالم دین است که خداوند آن را به عنوان مهر حضرت حوا بر آدم قرار داده است

                                                     

. 6- بعد از ازدواج آدم به حوا گفت به طرف من بیا وبه من رو کن وحوا به او گفت تو به سوى من رو کن خداوند امر کرد که آدم برخیزد وبه طرف حوا برود واین همان راز خواستگارى مرد از زن است وگرنه زن به خواستگارى مرد بر مى خواست.


نوشته شده توسط : طلبه

نظرات دیگران [ نظر]


خلقت حوا ؟...

جمعه 86 آذر 9 ساعت 3:38 عصر

 1-آیا خلقت زن وآفرینش مرد از دو گوهر مستقل ودو مبدا قابلى جداگانه است؟.

2-ویا آن که هر دو از یک گوهرند وهیچ امتیازى بین آنها از لحاظ گوهر وجودى نیست مگر به اوصاف کسبى واخلاق تحصیلى و....؟

3-یا آن که مرد از یک گوهر خاص خلق شده سپس زن از زوائد بدن مرد به آفریده شده است؟.

4- ویا به عکس یعنى زن  از یک گوهر معین آفریده شده سپس مرد از زوائد  وى فراورده شده است؟

 

محمد بن بابویه قمى به طور مسند در علل الشرایع نقل کرده است که: زراره بن اعین از حضرت امام صادق... سؤال کرد: نزد ما مردمى هستند که مى گویند خداوند حوا را از بخش نهایى ضلع چپ آدم آفرید!! امام صادق.(ع).. فرمود: خداوند از چنین نسبت هم منزه است وهم برتر از است... آیا خداوند توان آن را نداشت که همسر آدم را از غیر دنده او خلق کند تا بهانه به دست شناعت کنندگان دهد که بگویند بعضى از اجزاى آدم بابعض دیگر نکاح نمود... سپس فرمود: خداوند بعد از آفرینش آدم حوا را به طور نو ظهور پدید آورد... آدم... بعد از آگاهى از خلقت وى از پروردگارش پرسید: این کیست که قرب ونگاه او مایه انس من شده است؟ خداوند فرمود: این حوا است آیا دوست دارى که با تو بوده ومایه انس تو شده وبا تو سخن بگوید وتابع تو باشد؟ آدم گفت: آرى پروردگارا تا زنده ام سپاس تو بر من لازم است آنگاه خداوند فرمود: از من ازدواج با او را بخواه چون صلاحیت همسرى تو را جهت تامین علاقه جنسى نیز دارد وخداوند شهرت جنسى را به او عطا نمود....                                                             پایان قسمت اول

 


نوشته شده توسط : طلبه

نظرات دیگران [ نظر]


مگر بدن سفر مى کند؟!

دوشنبه 86 آبان 28 ساعت 11:24 عصر

 

قرآن براى تعلیم وتزکیه جان وروح آدمى است در قرآن سخن از تزکیه روح است نه سخن از زن ومرد تا گفته شود این دو همتا ومساوى هم هستند. تفکر غربى مى گوید: انسان دو نوع یا دو صنف است: زن ومرد این دو در مسائل تعلیمى وتربیتى مساوى هم هستند یعنى زن همسان مرد ومرد همتاى زن است . در مکتب الهى تمام حقیقت انسان روح اوست گرچه بدن هم لازم وضرورى است. دین اسلام مى گوید: هدف از نزول وحى تعلیم وتربیت تزکیه نفوس وتهذیب انسانها است. یعنى محور تعلیم وتربیت جان انسانها است وجان نه مذکر است ونه مؤنث واصلا زن ومردى در کار نیست. نه این که بگوییم زن ومردى هست ولى باهم مساویندتا بشود.

اولا زن بودن یا مرد بودن مربوط به پیکر است نه جان وروح. ثانیا تعلیم وتربیت وتهذیب وتزکیه از آن نفس است. ثالثا نفس غیر از بدن است وبدن غیر از نفس واصلا در کلاس درس قرآن روح مى نشیند نه بدن و روح هم نه زن ونه مرد. این که ذات اقدس اله مى فرماید: ونفس وما سواها فالهمها فجورها وتقواها سوگند به نفس وآن که آن را درست کرد سپس گناهکارى وتقوایش را الهام کرد. نفس نه مذکر است ونه مؤنث. ویا این که مى فرماید: فاذا سویته ونفخت فیه من روحی پس وقتى آن را درست کردم واز روح خود در آن دمید. و یامى فرماید: یا ایها الانسان انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه اى انسان حقا که تو به سوى پروردگار خود به سختى در تلاش واو را ملاقات خواهى کرد. اى انسان تو سالک الى الله هستى مگر بدن سفر مى کند تا ما بگوییم این سالکان دو صنف هستند: بعضى زن وبعضى مردند؟


نوشته شده توسط : طلبه

نظرات دیگران [ نظر]


   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

زن فرعون
زنان نمونه در قرآن
خطاب های قرآن به کیست؟
علت نام بردن زن و مرد در قرآن؟
سلامت معنوى و مرض معنوى
بیمار دلان زن یا مرد؟
زن ومرد از یک گوهر ؟
خلقت حوا2
خلقت حوا ؟...
مگر بدن سفر مى کند؟!
قران نه فقط برای مردان!!!
چرا این همه دغدغه؟