تا اینجا روشن شد که آفرینش زن ومرد از یک گوهر است وهمه زنان ومردان مبدا قابلى واحد داشتهاند.
در قسمت های قبل هم گفتیم:
آنچه ملاک ارزش است منزه از مذکر ومونث است. چرا که وقتى سخن ازبازگشت به خداست از نفس مطمئنه یاد مى کند. زیرا بازگشت به سوی خدا منسوب به بدن نیست مربوط به روح است. چون اگر بدن بازگشت نماید وبازگشتی جسمى ومادى داشته باشد مرجع هم معاذ الله باید یک امر مادى باشد
او منزه از قرب وبعد مادى است. اگر کسى مثلا در نماز به او نزدیک مى شود چرا که: ((الصلوة قربان کل تقی )) (بحارالانوار ج 10 ص 99 ) نماز وسیله تقرب هر انسان باتقواست. ویا در عبادتهاى دیگر به خداوند نزدیک مى شود نزدیکی معنوى دارد واین نزدیکی معنوى نه مذکر است ونه مؤنث پس آنچه به خدا نزدیک می شود آن هم نه مذکر است ونه مؤنث!!.
وقتى قرآن کریم مى فرماید: نفس به خدا رجوع مى کند پیداست که مجرد است یا :اذ جاء ربه بقلب سلیم (صافات 84 ) آنجا که قلب به سراغ خدا مى رود .. الا من اتى الله بقلب سلیم (. شعراء 89) مگر کسى که دلى پاک به سوى خدا آورد. هر چیزى که سیر به طرف خدا دارد یا هر چیزى که رجوع الى الله دارد رفتن مادى وآمدن مادى ندارد قلبى که با سلامت به سوى خدا مى رود ویا قلبى که هدایت مى یابد ومى بیند: ومن یؤمن بالله یهد قلبه... (احزاب 32) رفتن مادى ودیدن مادى ندارد. پس آن که مى رود ونزدیک مى شود هم منزه از ماده است. ضد ارزشها نه مذکرند ونه مؤنث چه این که بیماریهاى روحى واخلاقى که ضد ارزش است وبه دل نسبت داده مى شود نیز نه مذکر است ونه مؤنث. .
نوشته شده توسط : طلبه
لیست کل یادداشت های این وبلاگ